به خاطر شتر

18 May 2025

زمانی که پوستر سخنرانی آینده‌ام با عنوان «خیّام  در حافظه‌ی ایران مدرن» را منتشر کردم پیش‌بینی می‌کردم که انتخاب طراحی آن ممکن است برای برخی باعث شگفتی یا ناخشنودی شود. پوستر مردی را با کلاه فِز نشان می‌دهد که زیر نخلی نشسته و به گرامافونی گوش می‌دهد درحالیکه شتری در پشت سر او آرمیده است. این تصویر به عمد تکه‌چینی از کلیشه‌های مشرق‌شناسانه است. مایلم توضیح دهم که چرا این تصویر، با وجود ظاهر کلیشه‌ای‌اش، کارکردی انتقادی دارد. این نسخه اصلی تصویر است:

این تصویر از شماره‌ای از مجله‌ی بریتانیایی تاتلر در سال ۱۹۰۴ برگرفته شده و من حق نشر آن را برای پروژه‌ام درباره‌ی خیّام خریداری کرده‌ام؛ چرا که بخش مهمی از پژوهش من درباره‌ی خیّام را در یک کادر نشان می‌دهد. این تصویر اثر گیلبرت جیمز (درگذشته ۱۹۴۱)، هنرمند بریتانیایی است که آن را در مقام طنزی تصویری درباره‌ی انجمن خیّام لندن خلق کرده بود. این انجمن گروهی از شیفتگان رباعیات خیّام و طرفداران ادوارد فیتزجرالد بودند که علاقه‌ی آنان به خیّام انبوهی از تناقضات مشرق‌گرایانه و جایگاه منحصربه‌فرد «فارس» در آن را نمایندگی می‌کرد.

جیمز تصویرگری عادی نبود. چنان‌که در کتاب و در بلاگ دیگری بدان پرداخته‌ام، تصویرسازی‌های خیّامی او با جریان غالب هنر مشرق‌گرای دوره‌ی ویکتوریایی تفاوت داشت. در حالی که اغلب هنرمندان آن دوره مشرق را با دیدگاهی کهنه، با تأکید بر پرسپکتیو و ایده‌آلیسم آناتومیک بازنمایی می‌کردند، جیمز از این هنجارها فاصله می‌گرفت. سبک دو‌بُعدی و انتزاعی او نزد هم‌عصرانش هم تحسین می‌شد و هم تقبیح: برخی آن را مدرن و مترقی می‌دانستند و برخی دیگر آن را از فرط فاصله از نُرم‌های تصویری دورانش، «ناموزون» و حتی «مبتذل» تلقی کردند.

آنچه این تصویر خاص را جذاب می‌کند، کنارهم‌نشینی کلیشه‌های مشرق‌گرایانه‌ با یک دستگاه تکنیکال مدرن است. گرامافون، به‌عنوان فناوری نوظهور صدا در آغاز سده‌ی بیستم، در دل این منظره‌ی صحرایی بی‌زمان، غریبه و بی‌موقع می‌نماید. بالای تصویر نوشته‌ای هست با عنوان «فرقه‌ی عمر خیّام  به‌روز»، و زیر آن پُرآوازه‌ترین رباعی ترجمه‌شده‌ی خیّام در دوران ویکتوریا آمده است:

Here with a Loaf of Bread beneath the Bough,
A Flask of Wine, A Book of Verse–and Thou
Beside me singing in the Wilderness–
And Wilderness is Paradise enow (As cited in Ghajarjazi 2025: 210).

انگار تصویر می‌پرسد: چگونه ممکن است گروهی، که در آن زمان به طعنه «فرقه» خوانده می‌شدند و تقریباً هیچ شناختی از زبان فارسی نداشتند، چنین شیفته‌ی شخصیتی ایرانی از قرون میانه باشند و در عین حال، از این شیفتگی شکلی از هویت سکولار مدرن استنتاج کنند؟ اشاره‌ای کوتاه درباره‌ی استفاده از مفهوم سکولار: می‌دانیم که بسیاری از مقام‌های مسیحی در بریتانیا شیفتگان خیّام را به بی‌دینی، درک سطحی از شعر و تاریخ، و بی‌توجهی به دیانت و ایمان پنهان خیّام  متهم می‌کردند. مطبوعات ویکتوریایی پر است از اسناد این حملات که مناقشه‌برانگیز بودن نام خیّام در رسانه‌های جمعی بریتانیا را به وفور بازتاب می‌هد. جیمز این تنش را می‌فهمید و در تصویرگری‌اش هم نشان می‌داد.

تصویر او نیشخندی است به شیفتگان بریتانیایی خیّام که بی‌هیچ دانشی از زبان و فرهنگ فارسی، مجذوب پیکره‌ای خیالی از «پرشیا» شده بودند که برایشان تجسمی از عقلانیت مدرن و دنیوی بود. شتر، نخل، و مرد ریش‌دار با کلاه، نمادهای آشنای این وهم مشرق‌شناسانه از ایران‌اند، در حالی که گرامافون یادآور واسطه‌مندی این خیال است. وقتی تصویر را در کنار رباعی می‌گذاریم، به نظر می‌رسد جیمز به طنز می‌پرسد: اینان «با نان و شراب و کتابی و معشوقی که در بیابان آواز می‌خوانَند»، چگونه در میان برهوت، تجربه‌ای شنیداری، بیناقاره‌ای، و فرا‌تاریخی را با گرامافون ممکن می‌سازند؟ جیمز نشان می‌دهد که چگونه این دلدادگی مشرق‌شناسانه به خیّام متناقض و حتی خنده‌دارد.

اما برای من، جنبه‌ی جالب‌تر ماجرا آن‌جاست که در دوران پس از مشروطه نیز می‌توان رد همین احساس را در میان ایرانیان مدرن دید. بسیاری از ایرانیان، از مهاجران در برلین گرفته تا مقامات رسمی دولت پهلوی در تهران، خیّام را دقیقاً از همین موج شیفتگی جهانی و ویکتوریایی شناختند و به این شخصیت خیالی که گمان می‌رفت هم ریاضی‌دان، هم طبیب، هم حکیم، هم امام، هم فیلسوف، و هم شاعر بوده چنان دل بستند که او را به نمادی از میراث ملی بدل ساختند. جالب است بدانیم که تا سال‌های آخر دهه‌ی ۱۹۱۰ هیچ نویسنده و شاعر و شرح‌حال نویسی فارسی زبان از خیام نمی‌گوید تا وقتی که ترجمه‌ی ترکی مجموعه‌رباعیات خیام در استامبول چاپ می‌شود و صادق هدایت نخستین مجموعهٔ تصحیح‌شده‌ و محققانه‌ی فارسی رباعیات خیام را در تهرانِ مدرن به چاپ می‌رساند، تقریبا پانزده سال قبل از مجموعه‌ی بهترشناخته‌شده‌ی او «ترانه‌های خیام». کمتر از یک دهه بعد، نام خیام در کنار فردوسی، مولوی، سعدی و حافظ، به‌کرّات در مطبوعات دورهٔ پهلوی اول تکرار و جایگاه او به‌عنوان یکی از چهره‌های اصلی شعر کلاسیک فارسی تثبیت می‌شود. برایش سنگ قبر جدیدی می‌سازند و نامش افتخار ملی می‌شود.

بسیاری از هنرمندان و نویسندگان ایرانی، از جمله خود هدایت، اگرچه در دوران متأخر کاری‌اش، نسبت به این نوع ناسیونالیسم خیالی و گذشته‌گرایانه بدگمان بودند. آن‌ها هم، مانند جیمز، می‌پرسیدند: چگونه جامعه‌ای که تا حوالی ۱۹۲۰ نام خیّام را آن چندان که تصور می‌کرد نمی‌شناخت (کاتوزیان ۱۳۷۲: ۲۵-۴۳)، در سال‌های پایانی ۱۹۳۰ نام و اشعارش را بخش جدایی‌ناپذیری از فرهنگ مدرنش بداند؟ چه زمان کوتاهی لازم بود تا چنین تاریخ بلندی تسخیر شود؟ و چگونه می‌توان به چیزی افتخار کرد که هویت تاریخی‌اش طی قرن‌ها به‌خاطرسپردن و فراموشی بارها دگرگون و بازآفرینی شده‌؟ کتاب «به‌یادآوردن خیّام» دقیقاً در همین راستا می پرسد: یک نام چطور به میراث فرهنگی دگرگون می‌شود؟

اما چرا من از این تصویر کلیشه‌ای برای رویدادی دانشگاهی استفاده کردم؟ چون شتر، این نماد نخ‌نما و تکراری مشرق‌گرا در ترکیب‌بندی هنر جیمز دشواری پذیرش خیام را هم در غرب و هم در ایران قرن بیستم می‌نمایاند. این تصویر، به شکلی فشرده، فرآیندهای تاریخی و فرهنگی‌ای را به نمایش می‌گذارد که خیّام در آن‌ها هم در غرب و هم بعدتر در ایران، به یاد آورده و بازآفرینی می‌شده‌ است. تصویر جیمز، با انتخاب‌های سنجیده در ترکیب و طراحی، هم در معناسازی مشرق‌گرایانه مشارکت و هم آن را نقد می‌کند. برای نگاه‌های شتاب‌زده، به‌ویژه آن نگاه‌هایی که همچنان در جستجوی «شکوه گذشته‌ی ایران» است، شتر آرمیده در کنار خیام توهین تلقی می‌شود. برای این نگاه شتاب‌زده، البته که ما شترسوار نیستیم؛ یا در بیانی نژادپرستانه‌تر، چنان‌که در نوروز ۱۴۰۴ بر آرامگاه خیّام در نیشابور شعار داده شد: «ما آریایی هستیم! عرب نمی‌پرستیم!» هدف این پوستر که دیدی مینیاتوری به پژوهش من درباره خیّام می‌دهد این است که بخشی از تاریخ معاصر ایران را به سطح آورد، احساسی را برانگیزد، سپس بیننده احساساتی را به درنگ وادارد تا تاریخ و گفتمان احساسات ملی‌اش را به او نشان دهد.

منابع

کاتوزیان، همایون. صادق هدایت از افسانه تا واقعیت. ترجمه فیروزه مهاجر. تهران: طرح نو، ۱۳۷۲.

Ghajarjazi, Arash. Remembering ʿUmar Khayyām: Episodes of Unbelief in the Reception Histories of Persian Quatrains. Berlin, Boston: De Gruyter, 2025.